شاعر: یونس محمدی

آید آنگه که به سرفصل حجاب گل سرخ

افتد از چهره گلنار حجاب گل سرخ

می شود خلد برین عالم امکان چو رسد

به مشام دل و جان نکهت ناب گل سرخ

شکند خار ستم، پاره شود دفتر غم

چو گشاید ورق شعف کتاب گل سرخ

عاشقان شیفته جان، کرده دمادم ز نشاط

آشنا لب به لب جام شراب گل سرخ

بسته بر زاغ و زغن پنجره باغ امید

می خلد بر دلشان خار عتاب گل سرخ

رسم بیداد ز طومار جهان محو شود

عدل و داد است همه حرف حساب گل سرخ